زندگی
یه بار خونمون کلی مهمون اومده بود منو داداشمو دومادمونو خواهر زادم با مهمونامون نشسته بودیم من داشتم سر به سر خواهر زادم میزاشتتم ۴ سالشه چشش خورد به سطل آشغال گوشه اتاق بلند گفت آهان سطل آشغال مال تو!!!! ملتی داشتن این ماجرارو نیگا میکردن یهو منفجر شدن از خنده حالا منو میگی بدتر از همشون میخندم ” بچیکه ۴ سالشه آبرومونو برد” هم گذاشتم کفشمو با پاش در بیاره ولی نمیتونست تا امروز سر کلاس زبان بودیم من دیدم داره با کفشش بازی میکنه منم نامردی نکردم با پام زدم کفشش در اومد افتاد تقریبا وسط کلاس منم سریع فرار کردم خدارو شکر استاد نفهمید وگرنه از کلاس بیرونمون میکرد دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟ ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!! حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفرشلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم ! آخرم سر کوچه گرفتن زدنم ! د که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ ر میکردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی، گل هم که زد کلی لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم دلم آب میشه.میخام داد بزنم بگم من بااینا دوستم.خیلی خیلی دوستتون دارم. . . . نه نمیدونستم ساعت نه فهمیدم تا صبح نشستم نگاه کردم صبح رفت م مدرسه دیدم امتحان ریاضی بود دوستم بهم اشتباه گفته بود از عمد ای خداااااااااا میره.بعد گفت الهی بمیرم یعنی آسم داری!!!!!!!!!ای خدااااااااا ینی اون روز مردم از خنده.آدم اینقد خنگ نوبره والا درشت بنویس منم ببینم هی ریز مینوشت منم اعصابم خورد شد بلند شدم و جلوی مراقب محکم گذاشتم پس گردنش و گفتم مگه نمیگم درشت بنویس!!!مراقب اومد برگما گرفت و از جلسه پرتم کرد بیرون.خدا را شکر ده نمره نوشتم لااقل تژدید نمیشم! گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن توی مایه مدال ژنرالهاست !!! همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!! یه نقشه می کشیدم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!! . . اعتراف می کنم در دوران کودکی و جاهلیتم فکر می کردم وجدان درد می گیرم ! تابلوی مغازه ها رو بخونین تا روخونی تون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم! میشم می گم ایول بدو بدو برس به اون سبزه دیگه چیزی نمونده ! دوستم سلام داد
نظرات شما عزیزان:
بهش میگفتم داییت مال من میگفت نه ماله منه
میگفتم بابات مال من گفت نه ماله منه
گفتم مامانت مال من من گفت نه مال خودمه
شاکی شدم گفتم پس چی مال من؟؟ با تعجب دورو برشو نیگا کرد
اعتراف میکنم:از چند روز قبل دوستم میخواست زمانی که من پاهامو رو
.
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
.
.
.
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس
.
.
.
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در
.
.
.
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم
.
.
.
اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسی
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم
.
.
.
اعتراف میکنم سر فینال جام جهانی تا لحظهای که اسپانیا گل زد فک
.
.
.
اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه،
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!
.
.
.
یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
:l گفتم تسلیت میگم
.
.
.
اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به
.
.
.
.
.
.
.
اعتراف میکنم بادیدن اسم بچه های قدیمی (ک قبلا دوست بودیم)قندتو
اعتراف میکنم امروز امتحان دین و زندگی داشتم منم تا دیشب ساعت
.
.
.
ی روز ی بنده خدایی ازم برسید چطوری؟منم گفتم شکر نفسی میاد و
.
.
.
اعتراف میکنم امروز سر چلسه امتحان ریاضی هرچی به جلوییم میگفتم
.
.
.
.
اینجانب هیچ وقت پشت ماشین سوتی ندادم مثلا ماشین خاموش کنم تو دنده روشن کنم یا از این چیزا !
اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد
هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد
تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود
زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد
اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی
کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت
کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!
خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم
.
.
.
.
اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد
در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده
.
.
.
.
اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم
اومدم بگم شما کامبیز دیربازی ?
گفتم شما کامباز دیربیزی !!!
خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم تا ۱۴ سالگی فکر می کردم
اگه مغز حیوانات رو بخورم باهوش می شم و آی کیوم می ره بالا !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم
این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی
هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب
.
.
.
.
اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم
می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم
.
مو خوره یه جور حشره است که تو سر زندگی می کنه و مو رو می خوره !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم
دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم بچه که بودم تا ۶ سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابم
نبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنه
فک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه می رن !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد می شم اسم تابلو مغازه ها رو می خونم
اگه تو ماشینم باشم سعی می کنم همه رو بخونم اگه نشه یه جورایی
این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود
.
.
.
.
اعتراف می کنم تو نصب بازی یا نرم افزار همش موس رو می گیرم
جلویه اون نوار سبزه تا به اون برسه بعد که یکم می ره جلو خر کیف
.
.
.
.
اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم
گفتم : آقا یه بسته وینستون بده
مغازه دار گفت : لایت باشه ؟
یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه
برگشتم دیدم بابام پشت سرمه !
.
.
.
.
اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به
گفتم : این اسكول مشنگ کی بود ؟
گفت : دامادومونه !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بود
بچه رو بغل کردم می خواستم بگم ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده می مونه !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم
نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!
اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه
گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!
.
.
.
.
اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم
روز اول مدرسه طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم
یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن
همشون از هم بهتر
مرسی
ديگه به من نگو سلام نميكنما
باحاله
پاسخ:ههههههههههه.واااااااااااااااااااااااااای فک کنم مرده دادوبیدادُکنارگذاشته وفقط همون جاکفه خیابون پهن شده به تومی خندیده
وای خیلی قشنگ بودن مرسی
» داستان کوتاه و مفید
» غوداچیست؟
» نظرزوری
» دوست چینی
» سنگسار
» شعر طنز عشق دروغی Funny love poem
» خداوکیلی چه حسی پیدامی کردی اگه جای پدره بودی.....؟؟؟؟؟؟؟
» اعترافاته یه پسر(طنز)(نخونی کل عمرت برفناست!)
» باباگفتن بچه!
» نظرتون بگین
» بازهم خدااست
» گریه کردن
» چرانمی خواهم عاقل ترشوم؟
» فاصله گرفتن از....
» مسئله ی اصلی
» حقیقت
» ازدواج
» غمناک ترین لحظات زندگی
» دوستان واقعی
Design By : RoozGozar.com |